*وحید خدادادی
معقد است که محافظه کاری و رادیکالیسم در فرهنگ ما ریشه دوانیده و همین امر یکی از دلایل اصلی وضعیت فعلی ماست. وی این مطالب را در گفتگوی اختصاصی با روزنامه امین گفت که در ادامه از نظرتان می گذرد:
امین: به عنوان مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و کسی که سالهاست با حوزه فرهنگ آشنا هستید، مهم ترین چالش های فرهنگی آذربایجان را در چه می دانید؟
– این استان در حوزه فرهنگ معجونی از فرصتها و تهدیدهاست. به تعبیری تبریز و آذربایجان در سپهر سیاست داخلی به جهت موقعیت اجتماعی و ژئوپلتیکی فاعل نقشهایی بوده که بعدها به فرهنگ عمومی اش تبدیل شده است. این جامعه در دورههای مختلف از جمله صفویه، قاجاریه، مغول به عنوان یک شهر محوری و سیاسی بوده و همین امر در شکل گیری فرهنگ عمومی این منطقه تاثیرگذار بوده است. چون همانطور که مستحضرید فرهنگ مجموعه ای از یک سلسله رفتارهاست که به مرور زمان در آداب و رسوم یک جامعه ته نشین می شود و بعد از مدتی جزو عادات جاریه آن جامعه می شود. به همین جهت رفتاری که از مردم ما در دورههای مختلف ساطع شده با سایر مناطق ایران تفاوتهای زیادی دارد و اگر از منظر جامعه شناختی این رفتارها مورد بررسی قرار بگیرد هر کدام از رفتارها ریشه در یک دوره خاص تاریخی دارد. ملتهایی که تاریخ و فرهنگ دیرینهتری دارند، این نقشها در نوع زندگی آنها تاثیر گذاشته است و از این رو بعضا پیش بینیها در مورد واکنش مردم این مناطق در قبال فلان کنش اجتماعی اشتباه از آب درآمده است و چرایی آن را می توان در پیچیدگیهای سیاسی و فرهنگی این مناطق جستوجو کرد. از همین رو من حوزه فرهنگ در این منطقه را معجونی از فرصتها و تهدیدها می دانم و همین امر باعث یک نوع رویه محافظه کارانه و رادیکال در رفتارهای ما گردیده است. این رویه به عینه در نوع رفتار رجال سیاسی ما، بازاریان ما و هنرمندان ما قابل مشاهده است. بخشی از چالشهای فرهنگی ما اختصاص به کل کشور دارد که ما نیز از آنها مصون نبوده و این مسائل در جامعه ما نیز خود را به انحا مختلف نشان داده است. ولی بخشی از این مسائل مختص این حوزه جغرافیایی است و اگر ما نتوانیم از منظر جامعه شناختی و مردم شناسی با آنها روبرو شویم و مواجهه علمی و منطقی با آنها نداشته باشیم، می توانند به تهدیدهایی جدی تبدیل شوند و همان مسائل در صورت برخورد عالمانه و منطقی می تواند به عنوان یک فرصت فرهنگی و موتور پیشرو در جریان فرهنگی استان محسوب شوند. دقیقا حضور ذهن ندارم اما مصاحبه ای از یکی از جامعهشناسان خواندم که در آن اشاره کرده بود که ایران مرده است، چون تبریز مرده است!
در ۲۰۰ سال اخیر تبریز پیشران جریانهای سیاسی و فرهنگی کشور بوده و بخشی از این پیشرانی به جهت موقعیت جغرافیایی ما بوده و ما از مسیر قفقاز و عثمانی با قسمتهای قابل توجهی از دنیا ارتباط داشتیم، فرصتی که در بیشتر شهرهای ایران مهیا نبوده است. البته شمایلی اینچنینی را در بوشهر هم می توان دید به جهت ارتباطاتی که از دریا با دنیای خارج داشته است. از این رو در یک دوره می توان ارتباطات فرهنگی بین تبریز و بوشهر را مشاهده کرد و یا خود رشت از طریق دریا با حوزه قفقاز مرتبط بوده و به همین جهت رشت به لحاظ فرهنگی مقداری با سایر شهرها تفاوت دارد. تبریز هم به خاطر همین مراوادت فرهنگی، چهره ای خاص دارد و شما می بینید که اولین کتاب به زبان فارسی به نام رساله جهادیه در سال ۱۲۳۳ قمری در تبریز چاپ شده است و امسال ۲۱۰ سال از آن تاریخ می گذرد و اخیرا تجدید چاپ شده است، البته نباید ناگفته بماند که قبل از آن در اصفهان کتاب به زبان ارمنی چاپ شده بود. همه اینها دست به دست هم داده و ظرفیتی برای این شهر به وجود آمده که آن را متفاوت از سایر شهرها نموده و ما باید با چنین نگاهی مسائل فرهنگی این شهر را رصد کنیم. حتی در دوره پهلوی که تبریز به عنوان یک تهدید برای حاکمیت وقت تلقی می شد باز منشا و سران عمده جریانات سیاسی تبریز بوده است. با وجود این پیشینه درخشان یکی از چالشهای جدی سیاسی و اجتماعی واگرایی فرهنگی است. به این معنا که استان آذربایجان شرقی به جهت نوع مدیریت اجرایی حاکم بر استان در طول دورههای مختلف با بحران نهفتگی روبروست. البته این یک تشخیص است. به همین دلیل علی رغم پیشینه درخشان در انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی به لاک خود فرو رفته است و مدیریت اجرایی استان در طول همه این سالها از هدایت این موتور پیشران عاجز بوده است. در دوره پهلوی به دلیل نگاه امنیتی که به این شهر وجود داشت و آن را سرزمین سوخته قلمداد می کردند، عملا امکان چنین تحرکی مقدور نبود ولی در فضای سیاسی بعد از انقلاب این امکان وجود داشت و حاکمیت مرکزی هم تقابلی با این موضوع نداشت و در مواردی هم مشوق بود. هر چند شاید به زعم برخی مقاومتهایی در برابر توسعه این شهر از سوی حاکمیت و کلان نظام وجود داشته ولی بنده معتقدم که این نوع تلقی و نگاه توهم است و از سویی کسی که ایدههای بزرگ دارد باید بر سر اجرای آن و عملیاتی کردنش هم پایداری داشته باشد. مدیر اجرایی که نباید به تلنگری پا پس بکشد و وظیفه دارد تا از طریق لابی، مذاکره و استمرار درخواست، حق و حقوق استانی را مطالبه نماید و با هر نمیشودی که نباید کوتاه آمد.
فرهنگ نمیشود
نمیگذارند و نمیتوانیم در ذهن ما ریشه دوانیده است
فرهنگ نمی شود، نمی گذارند و نمی توانیم در فرهنگ ما ریشه دوانیده است و این نشان از تلفیق فرهنگ رادیکالیسم و محافظه کاری است که در ما نهادینه شده است و همین روحیه امکان برخوردهای مطالبه گرانه و چالشی را از ما سلب کرده است. در یک سیستم متمرکز ملی همه استانها و شهرها با هم رقابت دارند و همین رفتار محافظه کارانه درصد موفقیت ما در این رقابت پایین آورده است. مورد دومی که به نظرم در این رابطه وجود دارد عدم توانایی برای ایفای نقشهای ملی است. جریانی که پتانسیل بالایی دارد باید بتواند مرزهای فرهنگی خود را توسعه دهد. تبدیل خواستهها و توانمندیهای ما به یک گفتمان ملی همواره با ضعفهای جدی روبرو بوده است. ما علی رغم داشتن فرصتهای فرهنگی و سیاسی به دور خود حصاری کشیده ایم و توانمندیهای ما سازگار با این قواره نیست. تعیین محدوده محدود برای توسعه در طول دهههای اخیر بسیاری از استعدادهای ما را به تباهی برده است در حالی که این استعدادها می توانستند در جریانات ملی نقشهای بزرگی را عهده دار شوند. نتیجه این دو ضعف نهایتا یا منجر به مهاجرت درون مرزی شده و یا برون مرزی! سرمایههای اجتماعی، سرمایههای زودبازده نیستند و وقتی کشوری و شهری نتواند آنها را حفظ نماید به وضغیت فعلی دچار می شود. قطعا با صرف هزینه و پول خرج کردن که نمی شود “شهریار” دیگری را درست کرد و برای ظهور یک پدیده و یک نابغه بعضا باید نسلی عوض شود. همه این اتفاقات دست به دست هم داده تا با کم مایگی فرهنگی در استان دست و پنجه نرم کنیم. در وضعیت فعلی دیگر رغبتی برای آموزش دیدن و یاد گرفتن و مطالعه دیده نمی شود و اگر آمار سرانه مطالعه در استان را نگاه کنید متوجه این قضیه خواهید شد و در نهایت همین موضوع باعث شده تا دیگر آذربایجان آن وزن و جایگاه قبلی خود را نداشته باشد.
برای موضوع واحدی به نام قرآن دهها نهاد متولی وجود دارد!
امین: چرا با وجود یک سلسله طولانی از نهادهای فرهنگی بایستی شاهد این حجم از مشکلات در این حوزه باشیم؟
– دلیل این امر رودربایستی در حکمرانی است. آیا واقعا برای یک کشور این همه نهاد فرهنگی لازم است؟ با وجود منفی بودن جواب دلیل شکل یافتن آنها چیست؟
وقتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نتوانسته نقش لازم را ایفا کند، نظام به جای اصلاح ساختار و یا حتی منحل کردن آن دست به ایجاد یک ساختار و نهاد فرهنگی جدید نموده است و تعارفی با موضوع برخورده کرده است. در حالی که مسیر درست و رفتار مناسب اصلاح وضعیت این نهاد بود و نه ایجاد نهاد موازی! یا اگر قابل اصلاح نبود بایستی آن را منحل و سازمان دیگری ایجاد می کردیم. برای نمونه در حوزه قرآن بیش از دهها نهاد فعالیت می کنند و این در حالی است که موضوع فعالیت مشابه است. آیا نمی شد این فعالیتها را در یک نهاد جمع کرد و برای مثال گفت که اوقاف متولی فعالیتهای قرآنی در کشور است؟! این در حالی است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی معاونت قرآن و عترت دارد و در همان وزارتخانه، زیر مجموعه ای بنام سازمان اوقاف وجود دارد که باز بخشی از فعالیتهای آن قرآنی است! سازمان تبلیغات اسلامی واحد دارالقرآن دارد، بسیج سازمان قرآن دارد و دیگر نهادهایی که در این حوزه فعال هستند! آیا ما نمی توانستیم یک سازمان قرآن ایجاد کنیم و تمامی امور قرآنی کشور را با آن نهاد دنبال کنیم؟ آفت این رفتار هم این بوده که فرض کنید در استان ما ۴۰۰ موسسه قرآنی وجود داشته باشد و آمار فعالیت این موسسات به عنوان رزومه کاری، هم از سوی اداره ارشاد اعلام می شود، هم از سوی اداره اوقاف و هم سازمان تبلیغات اسلامی! این موسسات هم با ارشاد طرف حساب هستند، هم با اوقاف و هم سازمان تبلیغات! و این دغدغه را در کمیسیون فرهنگی مجلس هم یکبار طرح و متذکر شده ام. اگر حوزه هنری نتوانسته به وظایف خود در قبال فرهنگ و هنر انقلاب عمل نماید، به جای اصلاح و یا انحلال آن، نهاد دیگری به نام موسسه اوج ایجاد کرده و به آن کمک می کنید. همان نفراتی که همین کارها را در حوزه هنری انجام می دادند، بعدازظهرها هم همان کارها را در موسسه اوج انجام می دهند. چرا این کارها را در حوزه هنری انجام نمی دهند، چون پولی در این حوزه وجود ندارد! اگر پولی را که در اوج هزینه می کنید، در حوزه هنری می کردید، همان کار صورت می گرفت و نیاز به ایجاد یک نهاد جدید نبود. در پس زمینه آثار هنری فاخر حاکمیت هستند و ما تا زمانی که مسائلی از این دست را حل نکنیم و آن رودربایستی در حاکمیت و یک کاسه شدن منابع صورت نگیرد، مشکلات هم حل نخواهد شد. البته نباید ناگفته بماند که سرعت تحولات اجتماعی و فرهنگی هم قابل مقایسه با گذشته نیست و به محض آن که یک اتفاق فرهنگی در گوشه ای از دنیا رخ می دهد در آنی از ثانیه جامعه ما از آن آگاه می شود و به فاصله بسیار ناچیزی با آن درگیر می شود.
با بگیروببند معضلات فرهنگی حل نخواهد شد!
مسئله دیگر در این رابطه بحث مقابله و رفتارهای دفعی است که از ویدئو شروع شده و امروز به شبکههای اجتماعی رسیده است و البته توفیقی در این رابطه نداشته ایم. سوال این است که ایمنی در قبال تحولات جدید از محل فیلترینگ حاصل می شود یا از محل آموزشهای اجتماعی و افزایش فهم فرهنگی؟ به شکست انجامیدن تلاشهای ما در این چند دهه نشان داده که با رفتارهای چکشی معضلات فرهنگی حل نخواهد شد! پیش بینی شخصی من آن است که تا ۵ سال آینده افکار عمومی مجددا به رسانههای رسمی باز خواهند گشت و این بخاطر افزایش فهم عمومی در رابطه با اخبار جعلی است که در رسانههای مجازی منتشر می شود.
امین: ارزیابی شما از وضعیت رسانه های مکتوب و دیجیتال در استان ما چیست و مهم ترین مشکلات در این حوزه را چه می دانید؟
– به نظر من در این حوزه دو مشکل اساسی وجود دارد، مشکل اولیه در این رابطه عدم آشنایی و اشراف مدیران مسئول نسبت به ماموریت و وظیفه ای است که بر عهده دارند و نبود نیروی حرفه ای رسانه ای! مشکل بعدی در این رابطه مشکل بازار کسب و کار است و به بیان دقیق تر نبود گردش مالی در این حوزه، که مکمل همدیگرند و تاثیرگذار بر روی همدیگر! راهکار حل این مشکلات هم آن است که دولت باید با در نظر گرفتن دغدغههای صنفی اصحاب رسانه، ایجاد تناسب بین عرضه و تقاضاست. الان در استان ما بیش از ۵۰۰ رسانه داریم که این نه با مصرف ما سازگار است و نه با درآمد ما! به این می ماند که در یک محله که نیاز به ۵ سوپرمارکت دارد، اتحادیه صنفی مربوطه مجوز فعالیت ۵۰۰ سوپری را صادر کند! و اسمش را هم بگذارند، اشتغال! چرا قانونی وجود دارد که می گوید فاصله بین داروخانه باید فلان متر باشد ولی چنین چیزی در حوزه رسانه وجود ندارد؟
کاهش درآمدها رسانهها
را وارد فضای دلالی و تهدید و تطمیع نیز کرده است
باید بین مصرف و تولید، عرضه و تقاضا تناسب وجود داشته باشد. آیا اگر میزان تولید سالانه ایرانخودرو ۱۰ میلیون دستگاه باشد، بازار داخلی کشش چنین تولیدی را دارد؟ رسانه هم از این قاعده مستثنی نیست، در استان ما بیش از ۱۵ روزنامه وجود دارد! آیا شهر پاریس با آن سابقه این همه روزنامه دارد؟ به این اضافه کنید که سبد درآمد همان است و سبد هزینهها در این چند سال چندین برابر شده است. همه اینها دست به دست هم داده تا رسانههای مکتوب اقتدار خود را از دست بدهد و همین کاهش درآمدها بعضا رسانهها را وارد فضای دلالی و تهدید و تطمیع نیز کرده است تا بتوانند سرپا بمانند و این باعث شده تا رسانه شانیت خود را از دست بدهد. رسانه زمانی می تواند نقش خود را درست ایفا کند که وامدار هیچ جریان و قدرت خاصی نباشد. کسانی هم که نتوانسته اند به کارهای سخیف دست بزنند روز به روز ضعیف تر شده و نهایتا از جریان بازی حذف شده اند و همین فضا شرایط را برای رشد قارچ وار یک عده افرادی مهیا کرده که اعتبار و شانیت رسانه را با مسائل مادی معامله کرده اند.
شهرداری لقمه را بزرگ برداشته
و الان از عهده تامین منابع مالی آن بر نمیآید
امین: در چند وقت اخیر با نهادهای مختلفی در رابطه با وضعیت اسفبار مقبره الشعرا هم کلام شده ایم و همه آن ها اداره کل ارشاد را متولی این مجموعه می دانند! تا کی باید شاهد چنین وضعیتی در این مجموعه تاریخی و فرهنگی باشیم؟
– تملک و نگهداری خانههای قدیمی مربوط به میراث فرهنگی است و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی مسئولیتی در رابطه با خانه باقرخان ندارد اما در مورد مقبره الشعرا باید عرض کنم که بله این مسئله مربوط به اداره ما می شود و شخصا اصرار داشته ام تا این موضوع طرح و بالاخره مشکل آن حل شود. این پروژه مسیر مدیریتی صحیحی را طی نکرده است. برای بازسازی آن هیات امنایی از نهادهای دخیل از جمله اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، اوقاف و شهرداری تبریز و استانداری تشکیل شده است تا بحث توسعه آن صورت گیرد. در وضعیت فعلی یادمان و داخل بنا در اختیار اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی است ولی عملیات پیرامونی آن بر عهده شهرداری تبریز است. مجموعه مقبره الشعرا نیازی به این حجم از عملیات بازسازی پیرامونی نداشت و کسانی که در آن دوره دستور چنین عملیاتی را داده اند باید پاسخگو باشند، حتی در طرح اولیه هم چنین چیزی وجود ندارد! جلسات متعددی با شهرداری و استانداری در این رابطه داشته ایم و این موضوع مقداری مناقشه برانگیز شده است. شهرداری لقمه را بزرگ برداشته و الان از عهده تامین منابع مالی آن بر نمی آید. طرحی که شهرداری برای این مجموعه در نظر گرفته بود با طرحی که اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی در نظر داشت کاملا با هم مغایر بودند که بنده جلوی آن را گرفتم. این مسئله یک راه دارد و آن مطالبه موضوع در سطح ملی است و با هماهنگیهایی که با مجموعه استانداری و نمایندگان داشته ایم، قرار است این مسئله به صورت یک مطالبه جدی در اولین سفر استانی آقای رییس جمهور مطرح شود. البته بر سر اداره آن هم مسئله داریم.
گردشگر که برای دیدن چالههای شهر نمیآید!
حافظیه را چگونه اداره می کنند؟ این مجموعه هم باید با همکاری ملی و امکانات شهری توامان حل شود. شهرداری شانیت این مکان را رعایت نکرده و آن را به یک پارک محله ای تبدیل کرده است. آیا در حافظیه هم چنین شرایطی را داریم که مردم برای پیک نیک به آنجا بروند؟ آیا به کسی اجازه برپایی چادر و بساط کباب می دهند؟ این مجموعه بر طبق آمارها اولین مقصد گردشگری استان ماست. البته قصدی برای متهم کردن نهاد یا شخص خاصی ندارم و این مشکل ، بایستی به هر نحو ممکن حل شود. مقبره الشعرا مسئله شهر ماست، آیا این مجموعه به اندازه اتوبان تبریز-سهند برای این شهر ارزش ندارد؟ برای این پروژه رقمی حدود ۳۰۰ میلیارد تومان هزینه شده است،در حالی که ردیف بودجه دولتی این مجموعه حدودا ۶ میلیارد تومان است و این در حالی است که طبق برآوردها پروژه شهرداری رقمی نزدیک ۲۵۰ میلیارد تومان آب می خورد. چرا باید مقبره امثال ثقه الاسلام در این مجموعه بیرون بماند!؟ آیا این مجموعه برای شهرداری تبریز به اندازه پل روگذر ارتش ارزش ندارد؟ چقدر برای این پل هزینه خواهد شد؟ قطعا بیش از ۶۰ یا ۷۰ میلیارد تومان! منظورم این است که در این شهر چیزی به نام اولویت بندی پروژهها را نداریم. مقبره الشعرا هویت شهر ماست و شهرداری از صد جا بابت جضور گردشگران عوارض دریافت می کند. اگر قرارباشد مقبره الشعرا، ائل گلی و ارک نباشد، حضور گردشگر در این شهر چه لزوم و توجیهی دارد؟ گردشگر که برای دیدن چالههای شهر نمی آید!
امین: به عنوان سوال نهایی اخیرا شاهد تجمع کارکنان اداره کل ارشاد در اعتراض به نظام پرداخت ها بودیم، نظر شما در این رابطه چیست؟
– من مشکلی با اعتراضات صنفی و منطقی ندارم و منطقی هم هست چون متاسفانه عدالت پرداخت در کشور ما وجود ندارد. تفاوت حقوق بین نهادها باید منطقی باشد و شاخصها در این رابطه مشخص شود. اعتراضی که اخیرا شاهد بودیم به این دلیل بود که در سالهای گذشته یک افزایش حقوقی در سایر وزارتخانهها صورت گرفته ولی وزارت ارشاد از آن بی بهره مانده است و وزیر جدید هم در این رابطه پیگیر است و لازمه این کار هماهنگی بین مجموعه سازمان برنامه و بودجه و دیگر نهادهاست. خوشبختانه با تلاشهایی که کردیم، بخشی از ترمیم حقوق در اسفند ماه جبران شد ولی اصلی ترین کار در این رابطه بر عهده مجلس است تا قانون دریافتیها یکپارچه شود. عدالت یکی از پایههای انقلاب ماست و نظامی که نتواند این عدالت را در محدوده حاکمیت خود اجرا کند چگونه می تواند به سایر ملتها چنین پیشنهادی بدهد.